جدول جو
جدول جو

معنی بز کوار - جستجوی لغت در جدول جو

بز کوار
بز یک تا دو ساله، بز یک ساله
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بزه کار
تصویر بزه کار
گناهکار، خطاکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بز کوهی
تصویر بز کوهی
در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، پاژن، پازن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی کیار
تصویر بی کیار
تند، سریع، بی درنگ، برای مثال مرد مزدور اندرآغازید کار / پیش او دستان همی زد بی کیار (رودکی - ۵۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
بزرگ و شریف، ستوده
فرهنگ فارسی عمید
(بَ زَ)
لقب یزدجرد. (آنندراج). پدر بهرام گور را که یزدگرد نام داشت به سبب سوء اعمال بزه کار و بزه گر نام نهادند. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(بُ زُرْگْ)
کبیر و عظیم. شریف. فاضل. باشکوه. توانا. نجیب. مشهور. علی. جبار. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (مجمل اللغه). متکبر. عالی. متعالی. کبیر. (السامی). ماجد. مجید. (ربنجنی). کریم. (محمود بن عمر). نبیه. (زمخشری). مزیدعلیه بزرگ. (بهارعجم) (غیاث اللغات). مزیدعلیه بزرگ چون قبه و تحفه و درخت و بخت. (آنندراج). جلیل. شریف. گرامی. نجیب. عظیم. خطیر. دور از آفت. عزیز. (یادداشت بخط دهخدا) .و این صفت اشیاء و اشخاص و غیر آن آید:
دیر زیاد آن بزرگوار خداوند
جان گرامی بجانش اندر پیوند.
رودکی.
آگه نبود ایچ که دهقان مرا ز دور
با آن بزرگوار عروسان همی بدید.
بشار مرغزی.
(برمک) مردی بزرگوار بود و از آداب تازی و پارسی بهره داشت. (تاریخ بخارا).
و افسون این مردبزرگوار (خواجه احمد حسن) بر وی کار کرد. (تاریخ بیهقی ص 144). ندانیم که حکم بزرگوار پدرم امیر ماضی در آن بر چه رفته است. (تاریخ بیهقی). فصلی دراز بیاوردم و در مدح غزنین این حضرت بزرگوار که پاینده بادو مردم آن. (تاریخ بیهقی ص 277). و آن کنشت بنزدیک بنی اسرائیل بنای بزرگوار بود. (تاریخ بیهقی). ای کنیزک گناه مهتر تو بزرگوارتر از آنست که آن را آمرزش توان کرد. (نوروزنامه). هیچ نعمتی بهتر و بزرگوارتر ازشراب نیست از بهر آنکه در هیچ طعامی و میوه ای این هنر و خاصیت نیست که در شراب است. (نوروزنامه). و از این رهط بزرگوار بوده السید الاجل. (تاریخ بیهق).
لغت نامه دهخدا
تصویری از بزه کار
تصویر بزه کار
گناهکار خطا کار مجرم. بزه کاری گناهکاری، عدوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
عظیم وکبیر، فاضل، توانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزه کار
تصویر بزه کار
گناهکار، مجرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
((بُ زُ))
شریف، محترم، باشکوه، با جلال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
محترم، شرافتمند، عالی جناب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بزه کار
تصویر بزه کار
مجرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
مشرفٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
Illustrious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
illustre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
卓越的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
卓越した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
выдающийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
illustriert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
عظیم الشان
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
বিশিষ্ট
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
mashuhuri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
저명한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
מְפֻרְסָם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
wybitny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
प्रसिद्ध
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
terkenal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
มีชื่อเสียง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
illuster
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
видатний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
ilustre
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
illustre
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
ilustre
دیکشنری فارسی به پرتغالی